مچگیری ممنوع !
تجربیات یک مادر - قسمت دوم .
عادت داشت بیصدا وارد خانه شود ؛بیصدا پشت در اتاق پسر نوجوانش بایستد ؛ دائم گوشی موبایلش را کنترل کند ؛ وقتی پسرش در اتاق تنها بود ناگهانی در را باز میکرد .
وقتی از او می پرسیدند این کارها چه معنی دارد ؟ میگفت باید مواظبش باشم ؛ میخواهم اگر کاری میکند مچش را بگیرم .
بارها شوهرش در خلوت با او صحبت کرده بود : این کارها درست نیست ؛ زیاده روی میکنی .
ولی او گوشش به این حرفها بدهکار نبود .....
حالا یکسال است که جوان بیست و چند ساله اش را از این روانکاو به آن روانپزشک میبرد ....
مطمئنا همه ما نگران اعمال فرزندانمان هستیم ؛اینکه چه دوستانی دارند ؟ کجا میروند؟چکار میکنند؟ و....
اما با کنترل بیش از حد و وسواسی نه تنها به نتیجه خوبی نمیرسیم چه بسا مانند مورد بالا باعث بدتر شدن اوضاع و زیان جدی به فرزندمان شویم .
باز کردن ناگهانی در اتاق یک نوجوان یا جوان و به اصطلاح مچ گرفتن او فقط باعث از بین رفتن حرمت ها و اعتماد به نفس فرزندمان میشود .
درست است که باید فرزندمان را کنترل کنیم اما این کار نباید بصورتی باشد که غرور و احساسات او جریحه دار شود .
خانه یک مکان امن برای فرزندانمان است با حساسیت بیجا این مکان امن را از آنها نگیریم و او را تشویق به بیرون رفتن از خانه نکنیم .
نگرانی هایمان را با عقل و تدبیر و نه از روی احساسات و هیجانات آنی حل کنیم .
به شخصیت و آزادی فرزندمان احترام بگذاریم . با اعمال و رفتار شایسته خود آنها را به سمت زندگی وارسته و بدون آلودگی سوق دهیم ؛ همواره الگوی مناسبی برای فرزندمان باشیم .
در همه ی مراحل زندگی از خداوند یاری بگیریم و فرزاندانمان را با خدا شناسی آشنا کنیم .
با آرزوی توفیق برای همه ی والدین
ادامه دارد .....
نویسنده :مژگان جعفری
اختصاصی مجله اینترنتی دلگرم
+ 2 - 0